وقتی بحث هزینه کردن مطرح باشد، بسیاری از ما توانایی مدیریت احساسات خود را نداریم، دقیقا مثل وزن کم کردن. میدانیم اگر بخواهیم لاغر شویم باید کمتر غذا بخوریم (کمتر خرج کنیم) و بیشتر ورزش کنیم (بیشتر پسانداز کنیم) اما انجام این کار برایمان چندان ساده نیست. یکی از روشهایی که با استفاده از آن میتوان اشتباهات در تصمیمگیری را به حداقل رساند، شناخت فعالیتهای ذهنی است که منجر به کاهش دقت در تصمیمگیری میشوند. ذهن انسان دچار اشتباهاتی میشود که باعث میشوند نتوانیم بر پایه منطق خرید کنیم. خبر بد اینکه فروشندگان این اشتباهات را میشناسند و خبر خوب این که اگر شما نیز این اشتباهات را بشناسید، میتوانید جلوی تصمیمات مالی اشتباه را بگیرید.
در این مقاله به شما نشان میدهیم که چرا و چگونه ذهن افراد، آنها را از تصمیمگیری مالی درست دور میکند.
وسوسه عبارت “رایگان”:
هر چقدر هم که باهوش باشید عبارت “رایگان” شما را وسوسه خواهد کرد. فرض کنید میخواهید یک تلفن همراه بخرید. وارد مغازه میشوید و با مدلهای مختلفی مواجه میشوید. شما میدانید که گوشی مدل “الف” بسیار بهصرفهتر از گوشی مدل “ب” است. فروشنده نیز این موضوع را میداند، بنابراین به شما پیشنهاد میدهد که در صورت خرید مدل ب، پک نرمافزار به همراه یک قاب “رایگان” به شما هدیه داده میشود. شما وسوسه میشوید و ممکن است گوشی ب را خریداری کنید در حالی که در ضمیر ناخوداگاه خود میدانید حتی با وجود پک نرمافزار و قاب رایگان نیز گوشی الف بسیار بهصرفهتر از گوشی ب است ولی وسوسهای که در عبارت رایگان وجود دارد ممکن است شما را تحت تاثیر قرار دهد و خرید اشتباه داشته باشید. برخی کلمات مثل “رایگان” و یا “حراج” به صورت لحظهای احساسات ما را تحریک میکنند و باعث میشوند در آن لحظه منطق نقش کمرنگتری در خرید ما داشته باشد.
فریب قیمت اول
دو حالت زیر را تصور کنید:
- فروشنده املاکی، اول دو خانه ارزان به شما نشان میدهد و در مرحله بعد یک خانه با قیمت متوسط به شما پیشنهاد میکند.
- فروشنده املاکی، ابتدا دو خانه گران به شما نشان میدهد و پس از آن یک خانه با قیمت متوسط به شما پیشنهاد میکند.
ذهن ما بر اساس تجربیات اخیر تصمیمگیری میکند، در حالت دوم احتمال این که ما خانه سوم را خریداری کنیم خیلی بیشتر از حالت اول است. همیشه سعی کنید با بررسیها و تجزیه و تحلیل کافی و بدون در نظر گرفتن احساسات و بر اساس منطق خریدهای خود را انجام دهید. برای خریدهای با قیمت بالا، همهی قیمتها را با ذکر مشخصات در جدولی یادداشت کنید و از روی این جدول تصمیمگیری کنید.
توجه به نسبت!
فرض کنید برای خرید گوشت به قصابی اول میروید، در این لحظه متوجه میشوید که این قصابی هر کیلو گوشت گاو را ۱۰۰ هزار تومان به میفروشد و با قصابی که ده دقیقه با اینجا فاصله دارد تفاوت قیمت ۵۰ هزار تومنی دارد. آیا برای خرید گوشت به قصابی دوم میروید؟
اکنون فرض کنید شما در حال معامله تلویزیونی با قیمت ۵ میلیون تومان هستید. در این لحظه متوجه میشوید در مکانی که ۱۰ دقیقه با آنجا فاصله دارد میتوانید این تلویزیون را با قیمت ۴ میلیون و نهصد و پنجاههزار تومان خریداری کنید. آیا برای خرید به مکان دوم میروید؟
شاید شما در هر دو حالت به مغازه دوم بروید اما متاسفانه اکثر مردم در شرایط اول به قصابی دوم میروند ولی در شرایط دوم در همان مکان اول تلویزیون را خریداری میکنند. این در حالی است که در هر دو حالت تنها ده دقیقه رانندگی لازم است تا ۵۰ هزار تومن عاید شما شود. چرا؟ فروشنده اول گوشت کیلویی ۵۰ هزار تومن را با قیمت ۱۰۰ هزار تومان میفروشد که در واقع ۱۰۰% گرانتر از قیمت واقعی است. اما در حالت دوم تنها ۱% از مبلغ کل عاید شما میشود. در حقیقت ذهن ما به نسبت پول عاید شده از کل قیمت توجه میکند. مشابه این اتفاق در تاکسیها برایمان رخ میدهد. ممکن است برای ۵۰۰ تومان کرایه بیشتر به راننده اعتراض کنیم ولی هنگام خریدهای بزرگتر این پول برایمان اصلا اهمیتی نداشته باشد.
جلوی ضررو هر جا بگیرید منفعته!
ممکن است برای همه ما پیش آمده باشد که کالایی را خریده باشیم در حالی که میدانیم این کالا به درد ما نمیخورد. دیگران از ما میپرسند که چرا این کالا را خریدهای؟ و ما هربار برای آنها توجیه میآوریم که این کالا کاربردهای زیادی دارد (در حالی که خودمان نیز میدانیم خریدمان اشتباه بوده است). تا اینجای کار مشکل چندانی وجود ندارد. مشکل از جایی آغاز میشود که برای اثبات به دیگران (و حتی خودمان) این سبک رفتار را ادامه بدهیم و یا به طور مداوم برای این کالا هزینههای جانبی انجام دهیم. این کار میتواند هزینههای زیادی روی دستمان بگذارد، هر چقدر زودتر جلوی این هزینههای اضافی گرفته شود بهتر خواهد بود.
فروشگاهها
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که برای خرید یک پیراهن به یک پاساژ بروید و نهایتا با خرید چند پیراهن و شلوار و کفش از پاساژ بیرون آمده باشید. این پدیده دو علت اصلی دارد: علت اول اینکه ممکن است شما با حراجیهایی روبرو شوید و بدون توجه به اینکه به کالایی نیاز دارید آن کالا را خریداری کنید.(اگر واقعا نیاز دارید چه بهتر که در حراجی خریداری کنید ولی اگر نیازی به آن کالا ندارید صرفا تحت تاثیر عبارت “حراجی” قرار گرفتهاید). علت دوم اینکه وقتی شما وارد پاساژ یا فروشگاهی میشوید با حجم زیادی از وسوسهها روبرو میشوید که این وسوسهها به شما برای خرید فشار وارد میکنند. نهایتا با توجه به اینکه شما چقدر در برابر این فشارها دوام میآورید ممکن است بیشتر از چیزی که برنامهریزی کرده بودید خریداری کنید.
این بار قبل از مراجعه به پاساژ یا مراکز خرید نیازهای خود را شناسایی کنید و فقط برای خرید آنها اقدام کنید. اگر حراجیای دیدید نیز عجله نکنید. کمی صبر کنید و به اینکه آیا واقعا به این کالا نیاز دارید یا خیر، فکر کنید.
با تصمیمگیری درست مالی میتوانید به خوبی منابع مالی خود را مدیریت کنید و به اهداف از پیش تعیین شده خود برسید و این چیزی خواهد بود که نهایتا منجر به رضایت شما خواهد شد.
برای مشاهده استراتژی پس انداز کردن کلیک کنید
خیلی ممنون سایتتون مقالات مفید زیادی داره